پناهگاه امن دل
هيچكس همراه نيست؛ تنهاي اول
ولی کلماتی نیافتم که بتوانم با آنها احساس قلب خویش را بیان کنم، پس دست به کار شدم جهت نوشتن این نامه غمناک آری آن نامه وصیت نامه ام بود! تقسیم اموالم شروع شد قلب کوچکم که فقط خدا میداند چیزی در آن نیست را میدهم به کسی که خیلی کینه ای است،قلبم را به او میدهم تا بداند با گذشت کردن و دلی تهی از کینه،زندگی شیرین و لذت بخش تر است . عقلم:جایی که خیلی ساده و پاکیزه است را به کسی می سپارم که در زندگی تجارب زیادی را کسب کرده،عقلم را میدهم تا بفهمد ساده زیستن بزرگترین نعمت خداست. اشک چشم هایم هم باشد برای کسی که هیچ احساسی ندارد،چون من گاهی در خلوت خویش و به دور از چشمان دیگران به وسیله آن گونه هایم را شست و شو می دهم. ولی دست ها،چشم ها ،گوش ها و زبانم را با جسدم دفن کنید چون گناهان زیادی با آنها مرتکب شدم و دوست ندارم به کسی تعلق گیرد. : ویک آرزو از ته دل ..ای کاش دو بال هم داشتم تا میدادم به کسی که در پی بهره مندی از فرصت های زندگی نیست،تا با انها پرواز کند و به اهدافش برسد !!ای خدای بزرگ،روحی که در جسدم به امانت گذاشتی تقدیم به تو،فقط زمانی ان را بگیر که بدانی پاک پاکم .!!!همین و دیگر هیچ
دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم
عشق بيداد من
باختن يعني لحظه عشق
جان سرزمين يعني يعني
زندگي پاک من عشق ليلي و
قمار مجنون
در عشق يعني تنهای... شدن
ساختن عشق
دل يعني
كلبه وامق و
يعني عذرا
عشق شدن
من عشق
فرداي يعني
كودك مسجد
يعني الاقصي
عشق من سلام به تمامی بازدیدکنندگان عزیز..... خواهشمندم این پست رو همگی توی وبلاگ هاتون بزارید شاید کسی
بتونه به این خانواده یه کمکی بکنه....واقعا اتفاق دردناکیه
بعضی ها پشت فرمون چنان با دقت، ظرافت و پشتکار عجیبی
بعضی از دوستان عزیز هستن که دوست داری مستقیم تو چشماشون خیره شی یه عدهای هستن که بعد از شنیدن درد دل شما سرشون رو تکون میدن
یه زمانی تو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم
که : تو اجازه بگیر برو بیرون منم ۲دقیقه دیگه میام!
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو
من که حلالشون نمی کنم! راستی چه خوب بود اگه من هم... بال هایی به سپیدی نور و به لطافت پر پروانه داشتم.. در این صورت تا آبی آسمان عشق... تا سرزمین کبوتران عاشق... آنجا که کینه و ریا جواز ندارد... چرخ میزدم.. آنجا که پلاک خانه دلها عشق است.. کنون رزم virus و رستم شنو دگرها شنیدستی این هم شنو که اسفندیارش یکی disk داد بگفتا به رستم که ای نیکزاد در این disk باشد یکی file ناب که بگرفتم از سایت افراسیاب برو خرمی کن بدین disk هان که هم نون و هم آب باشد در آن تهمتن روان شد سوی خانه اش شتابان به دیدار رایانه اش مر آن disk را در drive اش گذاشت نکرد هیچ صبر و نداد هیچ لفت یکی list از root دیسکت گرفت در آن disk دیدش یکی file بود بزد enter آنجا و اجرا نمود که رستم در آن ماند مبهوت و منگ تهمتن کلافه شد و داد زد ز بخت بد خویش فریاد زد چو تهمینه فریاد رستم شنود بیامد که لیسانسش رایانه بود بدو گفت رستم همه مشکلش وزان disk و برنامه قابلش چو رستم بدو داد قیچی و ریش یکی دیسک bootable آورد پیش یکی toolkit اندرآن disk بود بر آورد آن را و اجرا نمود به ناگه یکی رمز virus یافت پی حذف امضای ایشان شتافت چو virus را نیک بشناختش مر از bootsector بر انداختش یکی ضربه زد بر سرش toolkit که هر byte آن گشت هشتاد bit به خاک اندر افکند virus را تهمتن به رایانه زد بوس را چنین گفت تهمینه با شوهرش دگر بار برنامه این سان مکن ز رایانه اصلا تو صحبت مکن
مگه من ازت چي خواستم....جز يه ويلا تو لواسون يه بي ام و سياه رنگ .... يه آپارتمان تو شمرون دو هزار و هفتا سكه .... يه زمين اول جردن كه تو در نهايت عشق .... بزني قباله ي من مگه من ازت چي خواستم .... اينكه مادرت نباشه نمي خوام كه با حضورش .... زندگيم از هم بپاشه ولي خب مصلحت اينه .... مادرم پيشم بمونه هرچي باشه نازنينم .... مامانم از خودمونه اين توقعي زياده .... كه تو ظرفا رو بشوري واسه رفع خستگيمون .... چايي دم كني تو قوري هر چي من ميگم بگي چشم .... مث يك آدم عاقل تو خودت گفتي كه هستي .... يه شريك خوب و همدل پس چرا جا زدي ميري چرا از من ديگه سيري نمي دوني كه با رفتن من و از خودم مي گيري شاعر : سپیده موسوی و نیلوفر کولیوند داستان سیندرلا..(البته طنز)نخونی از دستت رفته... پس زود باش روی ادامه مطلب کلیک کن... به لره میگن: تو منی، من توام حالا تو کی هستی؟؟ میگه: خدا ازت نگذره که گمم کردی!!! نگاهت کافیه.. تا در هوای آمدنت بمیرم.. تو همیشه به قلبم دعوتی.. راس ساعت دلتنگی.. انسان برای خوب دیدن نیازمند فاصله است.. اما همیشه از فاصله ها گله می کنیم.. شاید یادمان رفته.. که در مشق های کودکی برای فهمیدن کلمات.. خط فاصله می گذاشتیم... به سلامتی کسی که وقتی هم ازت دلگیره.. وقتی بهش زنگ میزنی . خوابه... ولی واسه اینکه دلتو نشکونه میگه: خوب شدی زنگ زدی, باید بیدار میشدم..
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
با انگشت دماغشون رو حفاری می کنند
انگاری عسلویه ست الانه که نفت و گاز بزنه بیرون!!!
برچسبها:
و با لبخند بهشون بگی عزیزم خیلی زر می زنی !
برچسبها:
و خیلی جانسوز میگن: میفهمم، میفهمم . . .
ولی به جون خودم عمرا اگه فهمیده باشن!
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
دگر صبر آرام و طاقت نداشت
به ناگه چنان سیستمش کرد hang
که این بار بگذشت از پل خرش
برچسبها:
من هنوز چیزی نخواستم
برچسبها:
برچسبها:
ادامـه مطلب
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها: